گاه نوشت های یک مهندس کامی

مدل جام عروس

مدل جام عروس

۱۹ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۱۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh

وسط روزهای خوب

دارم از وسط روزهای خوب زندگیم پست میذارم!از هفت آسمان!هفت حوض!روزایی که به اندازه ساعتهایی که گریه کدره بودم دارم میخندم..آزادانه و  بدون ترس...

نفهمیدم چجور خرداد ماه شد...

هیچی مثل ترس از رفتن این روزها نمیتونه خوشیمو کوفت کنه!

هفت آسمان.پنج شنبه شش خرداد نود و پنج.شبی که باید تنها بمونم..

۰۶ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh

بغض یعنی ...

بغض یعنی درد هایی که رسیدن به گلوت
بغض یعنی تنهایی و نمونده هیچکی پهلوت
بغض
بغض یعنی که غرورت نذاره بریزن اشکات
بغض یعنی حرف هایی که خشک شدن پشت لب هات
بغض
بغض یعنی شب های تنهایی و خرابی
بغض یعنی فکر و خیالش نذاره بخوابی
بغض یعنی جز رفتن دیگه هیچ کاری نداری
بغض یعنی که هنوز هم اون رو دوستش داری
بغض یعنی خنده های ساختگی

...

وقتی اون کسی که می خواستی نداری دیگه پیشِت
حرف نگفتت درد نهفتت رو هم میشه
بغض یعنی حسرت اون چیزایی که نداشتی
بغض یعنی هیچ وقت نشد اون جوری که می خواستی

یاس...آمین ... بغض یعنی.

۲۸ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh

دلکم ...

گاهی وقتا آدم به جایی میرسه که هیچ کس یا هیج جا نمیشه مکان امنش.. البته مکان امن دارم ولی دوره ازم و الان بهش دسترسی ندارم.. خلاصه اینکه من از فرصت سوت و کوریِ اینجا استفاده میکنم حرفایی که سرِ دلم مونده رو با رعایت موازین گمنامی میگم..

درست یک ماه پیش روزهای داغونی داشتم...نه اینکه الان نداشته باشم..همین که روزها رو می شمارم همین که میگم یه ماه پیش فلان روز تو فلان حس بودم همین که اون روزها رو تو ذهنم مرور میکنم یعنی هنوزم ذهنم درگیرشه... نیمدونم چیکار میتونم واسه خودم انجام بدم..نمیدونم کاش میدونستم..حس و حالمو نمیفهمم.. خسته شدم از گریه کردن برای این موضوع... کسی حالمو نمی فهمه! و این عذابم میده... دلم میخواد بخوابم..گاهی میگم کاش هیچ مشغولیتی نداشتم و فقط میخوابیدم یه چندروز تا همه چی از ذهنم بره... این روزا سخت میشه حواس خودمو پرت کنم~ که دلتنگ نشم و دلم نگیره... یه روزی منم خوب میشم ... نمیدونم کی... ولی اگه زنده م معنیش اینه که یه روزی خوب میشم... 

دلخوشیم یه ابره تیره س که هوای منو داره ...

آه ای دلِ مغموم آروم باش آروم .. ای حالِ نا معلوم ..آروم باش آروم.....

۲۸ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh

چی میشه بی تو آینده!

دلم گرفته! شبیه آسمونای این روزای شهرم..انقدر که حالم به حالِ آسمون گره خورده شبا دعا میکنم خدایا فردا هوا ابر نباشه...امروز تا بعد از ظهرش هوا آفتابی بود ولی الان بارونیه! هوای دلِ منم همین طوریه! 

شده سالها منتظر اتفاقی باشید ولی درست لحظه ی به وقوع پیوستن اون ارزو حس کنی دیگه نمیخوای؟ حس کنی نمیتونی! حس کنی آماده نیسی! در حالی که همه چی داره جور میشه ولی تنها کسی که جور نیست منم انگار! دلم گرفته! هیشکی هم نمیتونه بفهمه که دلم از چی گرفته!

یه سفرِ نمیدونم کوتاه یا طولانی در پیشِ... یه سفری که نمیدونم تهش چی میشه! نمیدونم دووم میارم یا نه! ته دلم آشوبه! آشوب ندیدنِ هیچ وقتِ یه آدم که اگه اخرای سال نمیدیدمش شاید الان راحت تر از اینجا دل میکندم...نمیدونم..نمیفهمم حکمت های خدا رو..

تموم لحظه هام آهِ خیالِ با تو بودن شد..چه روزایی که پژمرد و چه رویایی که پر پر شد..

۰۹ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh

حسِ نوشتن...

خیلی وقتا میخوام بنویسم ولی حس نوشتنم نیست..خیلی وقتا حس نوشتنم هست ولی حوصله ندارم! این بود که الان که حس نوشتنم گرفت گفتم تا در نرفته بگیرمش!

سال 94 سال خوبی نبود برام..خیلی دردها کشیدم که شاید هیشکی خبر نداره ازش..شاید بگم تا نزدیک مرگ هم رفتم ولی خدا نجاتم داد..یه روزی داستان زندگیم رو مینویسم..خیلی ها شاید با خوندنش چشماشون گرد بشه از تعجب! ولی دارم با دردهام رشد میکنم و تنها این جمله س که ارومم میکنه که دردهایی که آدمو نمیکشن..آدمو قوی تر میکنن..

اتفاقای خوبِ سال 94 که بخواد هیجان تولید کنه واسم ,مخصوصاً نیمه ی اولش شاید کمتر از انگشتان یه دست باشه...ولی از اواخر بهمن ماه همه چی یه جور دیگه رقم خورد..اتفاقی که انقدر ساده ولی خوب بود که هیجانِ زیادی رو بهم وارد میکرد..یه حسِ خوب که امیدوارم بازم بیاد سراغم!یه حسِ خوب که بی هوا اومد و جبرانی شد واسه اون دردها..جوری که نفهمیدم یه ماه چجوری گذشت!والان دارم افسوسش رو میخورم..

سال 94 یسری علاقه و استعداد تو خودم کشف کردم که میخوام تو سال 95 بهشون پر و بال بدم.. امیدوارم سال دیگه این موقع بیام اینجا و بگم از پیشرفتم و از موفقیت های کوچیکم..

دارم کم کم یاد میگیرم که به ندای قلبم بیشتر گوش بدم..قلبی که همیشه نادیده میگرفتمش ..

سال 95 همراه با یه تغییر بزرگه واسم..کاری که سالها میخواستم انجامش بدم و نشد.. یه کوچِ شاید دائمی!

امیدوارم همه چی خوب باشه و خوب پیش بره..حتی اگه اونجوری نشه که من منتظرشم!

۰۲ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh

میشه پرنده باشی...

میشه پرنده باشی..اما رها نباشی.. میشه دلت بگیره اسیر غصه ها شی..

ترسیده باشی از کوچ..اوجُ ندیده باشی..واسه یه مشتِ دونه اهلیِ آدما شی..

دلت بخواد دوباره از ته دل بخونی ... از ترس ریزش اشک غمگین و بی صداشی...

این روزها قمیشی گوش کردن خیلی میچسبه خیلی.. چرا من انقدردیر کشف کردم ،اون حسِ خوبی که موقع گوش دادن به آهنگاش میاد سراغم؟

اهنگهاش با آدم حرف میزنه...

۰۲ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۲۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh

من خسته تر از خسته م ...

کاغذ کمه دیگه غمو دردام داره قد دریا میشه
هر روز توی دنیا یه نفر هست که داره تنها میشه
من قلبی و نشکستم من خسته تر از خستم
با دستای خیسم میپوشونم اشکامو زیر این بارون
میسوزونم هر روز نفسامو توی غربت این زندون
من قلبی و نشکستم مغرورمو وابستم*

یادش بخیر... گاهی نوشته های سالهای قبلم رو میخونم و باور نمیشه نویسنده اونا منم.. باورم نمیشه چنین نوشته هایی از ذهنم تراوش میکنه!

این روزها سخت میگذره... هم سخت و هم شیرین.. 

از وقتی اینستاگرامی شدم , دیگه نسبت به اینجا بی وفا شدم.. ولی بعضی حرفا هست که نمیشه تو اینستاگرام زد!

از 25 بهمن امسال تا همین فردا که روزِ آخرِ لحظات خیلی شیرینی رو تجربه کردم.. از 1 فروردینِ 94 تا همون 25 بهمن , روزهای افتضاحی داشتم.. پر از درد.. پر از پوست انداختن..پر از روزهایی که نمیدونستم میتونم با این حجم درد زنده بمونم یا نه! ولی 25 بهمن و دیدن یه آدم چنان قلبم رو هیجان زده کرده که از الان به خاطرِ بعد از آخرین ملاقات , دلگیرم.. نمیدونم بعضی آدمها چرا وارد زندگیت میشن اونم وقتی که اصلاً انتظارش رو نداری! چی میشه که با دیدن بعضی قلبت تند تند می تپه انگار میخواد از قفسه سینه در بیاد..نمیدونم.. 

این روزهای نزدیکِ عید و این اتفاق دم عیدی منو حسابی دپ کرده..روزهای نزدیک عید همین طوریم دلگیر هست دیگه چه برسه توام شدنش با کسی که دیگه معلوم نیست کی ببینیش!

*قسمتی از متن اهنگ علی لهراسبی_بنویس.

۲۶ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh

واژه ای قفس است..

و قسم به "پست"هایی که "پیش نویس" شدند .. واژه ای در قفس است .. واژه ای در قفس است ..

نمیام دیگه تا مرتب شدن این شلوغی..

۰۹ آذر ۹۴ ، ۲۳:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh

بازار سفید

تصویر خودش گویاس.. فروشنده ش آشناس !

https://telegram.me/BazareSefid

۰۹ آذر ۹۴ ، ۲۳:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh