یادش بخیر روزهای دانشگاه..وقتایی که خواب و خوارکمو میذاشتم پای پروژه ها.شده بود که شب تا صبح به خاطر پروژه ای نخوابم.بیشتر لذت و شیرینیش ب خاطر این بود که پروژه رو واسه خودم مینوشتم و خودم داشتم پرو بالش میدادم.وقتی پروژه رو تحویل میدادیم انگار یه باری از رو دوشتم برداشته میشد.دیگه میرفتم سیر هر کاری که گذاشته بودم بعد از تموم شدن پروژه , رو انجام میدادم..و اکثرا" هم میرفتم چند بار اجرا میکردم و چند بار دل سیر میدیدم و همش با پروژه ای که نوشتم حال میکردم و ته دلم به خودم افرین میگفتم!
این عکسِ سی دی های داخل کاور شیشه ای که نشون دهنده تموم شدن آلبوم و تحویلش به شرکت واسه پخش بود , منو دقیقا" یاد اون روزها انداخت و ته دلم میگفتم یعنی الان محسن یگانه هم همون حس خالی شدن باری از روی دوشش رو داره؟!

