نمیدونم چم شده که نمیام بنویسم.. خیلی وقتا خیلی جملات قشنگی میاد و تو ذهنم ساخته میشه ولی اونقدر تو زندگیم مخصوصاً الان مشغولیت فکری هست که به اینجا نمیرسم..
اینستاگرام .. تلگرام همین دو تا کافیه که پست گذاشتن تو وبلاگ رو همش عقب بندازی..گاهی بیزار میشم از این دنیای نتی..دلم میخواد به جایی پناه ببرم که فقط آدم باشه طبیعت باشه و زندگی.. سپری کردن روز و شب با یه ماشین بی احساس آدمو بی روح و خشن میکنه..
بی ربط نوشت :نذار این زمونه شکستت بده .. نمیخوام که تسلیم تقدیر شی..
++11:11 دقیقه شب! کی به یادمه اعتراف کنه!