من از خستگی , خسته و درمونده م ..

یه روحیه سمجی دارم که نمیذاره بی خیال یه موضوع بشم , وقتی حل نمیشه هی راه حل های مختلفو امتحان میکنم تا حلش کنم .. یعنی همین روحیه سمج من که بعضیا بهش میگن پشتکار منو تا الان نگه داشته ..

ولی واقعا" یه وقتایی خسته م .. هیشکی نمیدونه چقدر خسته م .. بدی من اینه که درد رو حس میکنم بر خلاف خیلیا که درد رو تو وجودشون حس نمیکنن .. خیلی از چیزایی که شاید بقیه هم دارن و اصلا" واسه شون مهم نیست ولی من دارم و باعث عذابمه .. نمیدونم شاید دلیلش حس کمال طلبیم باشه ..

اصلا" این ادمی که هست رو قبول ندارم ..