گاه نوشت های یک مهندس کامی

حرف حق!

ناظم تو میکروفون پرسید :کی میدونه پایتخت امریکا کجاست؟ 
داد زدیم : واشنگتن
گفت یه مرگ بر امریکایی بگین که تو واشنگتن بشنون. ماهم یه داد زدیم که حلقمون پاره شد. 

ناظم پرسید کی میدونه حرم اقا اما حسین کجاس؟ داد کشیدیم : کربلا 
گفت : حالا یه صلوات بفرستین که اقا تو کربلا بشنون!!
ماهم یه فریاد کشیدیم که نزدیک بود قالب تهی کنیم!
گذشت اون روزا...... خیلی طول کشید که بفهمیم 
لس انجلس تاریخ سینماست ، 
نیو اورلئان مهد موسیقیه ، نیویورک مهد درس و اقتصاد .
یاد نگرفتیم باید از اون همسایه نزدیک مدرسه که ساعت هفت صبح با صدای عربدمون بیدارشون کردیم عذر بخوایم!!
یاد نگرفتیم به هرکس و ناکسی نگیم مرگ بر تو!!
و نفهمیدیم تو واشنگتن و کربلا صدامونو نشنیدن؟؟! واشنگتنیا فهمیدن چیزی تو دل این بچه ۱۱ساله نبوده؟
چرا فکر نکردیم به جای این حرفا داد بزنیم:
مرگ بر بیسوادی!
مرگ بر عقب افتادگی! مرگ بر گشنگی!مرگ بر خونریزی ودشمنی!
مرگ بر اونی که به جای عشق به ما یاد داد:مرگ!!!!
هیچگاه درک نکردم،چرا کافری که بیمارمیشود،دچار عذاب الهی شده و مسلمانی که بیمارمیشود،دچار آزمون الهی..!مرض که یکیست! ...

+کپی از یه جایی..

۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۱۸ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Mohadeseh

هرچیز که خار آید ..

اره دیگه .. اینم از این قوطی هایی که خواهرم مسخره میکرد و میگفت حسین او!

گل های خشک شده خوشگلی که مرضیه اورده بود + یه ذره اسفنج + قوطی بلااستفاده و یه خورده صدف که از شمال اورده بودیم.

۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh

ماه پشت ابر!

عکس مال حدود 5 و نیم صبحه.. خیلی صحنه ی قشنگی بود که متاسفانه همه ی قشنگیش تو این عکس نیفتاده ..

۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۳۳ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Mohadeseh

یادش بخیر..

یادش بخیر روزهای دانشگاه..وقتایی که خواب و خوارکمو میذاشتم پای پروژه ها.شده بود که شب تا صبح به خاطر پروژه ای نخوابم.بیشتر لذت و شیرینیش ب خاطر این بود که پروژه رو واسه خودم مینوشتم و خودم داشتم پرو بالش میدادم.وقتی پروژه رو تحویل میدادیم انگار یه باری از رو دوشتم برداشته میشد.دیگه میرفتم سیر هر کاری که گذاشته بودم بعد از تموم شدن پروژه , رو انجام میدادم..و اکثرا" هم میرفتم چند بار اجرا میکردم و چند بار دل سیر میدیدم و همش با پروژه ای که نوشتم حال میکردم و ته دلم به خودم افرین میگفتم! 

این عکسِ سی دی های داخل کاور شیشه ای که نشون دهنده تموم شدن آلبوم و تحویلش به شرکت واسه پخش بود , منو دقیقا" یاد اون روزها انداخت و ته دلم میگفتم یعنی الان محسن یگانه هم همون حس خالی شدن باری از روی دوشش رو داره؟!

۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh

ویندوز 8 نامرد!

یکی دو هفته پیش خیلی اتفاقی از بین حرفای عجله ای دوستم متوجه شدم که ویندوز 8 و 8.1 شارژ نت الکی واسه آپدیت برنامه و مخصوصا" برا قسمت Metro مصرف میکنه! تازه اینجا بود که فهمیدم دلیل این همه مصرف نتم چیه! منو بگو چقدر مثلا" صرفه جویی میکردم! منو بگو چقدر به خودم انگ معتادی زدماااا یادم باشه ازخودم حلالیت بطلبم!

خلاصه رفتم تو نت سرچیدم چند تا کار بود انجام دادم.. یکیش غیر فعال کردن سرویس های مخصوص این کار بود.. دیگه بقیه شو نمیگم تو این لینک هست:

کاهش حجم مصرفی اینترنت در ویندوز 8

۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh

مقایسه محتوای دو کد با هم

مجبور بودم , چند تا کلاس مختلف  با محتوای تقریبا" یک جور رو با هم مقایسه کنم و بفهمم چه تغییراتی اعمال شده.دو تا راه داشتم یا اینکه دو تا فایلو باز کنم و دونه دونه چک کنم(که همیشه این کارو میکردم) یا اینکه پرینت بگیرم و اونجوری مقایسه کنم.به هرحال هر دو تاراه سخت و هزینه مالی و زمانی خاص خودشو داشت. به این فکر کردم چقدر خوبه نرم افزاری باشه که دو تا متن بهش بدیو مقایسه کنه و بگه فرقشون چیه! اولش مثل اونا که ایده به ذهنشون میرسه گفتم میشینم نرم افزارشو مینویسم.ولی گفتم من الان اینو احتیاج دارم.. این شد که رفتم سراغ گوگل جان.دیدم بله نرم افزار compare ++ مخصوص برنامه نویسی برای این منظور ساخته شده! 

خیلی نرم افزار باحالیه..من که خوشم اومد!

۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh

.....

درحالی که نه ارش حسینی و نه محسن یگانه پیداشونه تو نت , شادمهر میگوشیم به انتظار آلبوم "نگاهِ من "

دل گیرم از این شهر سرد این کوچه های بی عبور

................

آخر یه شب این گریه ها سوی چشامو میبره

۰۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh

طوفان شود سبب خیر اگر خدا خواهد ..

هیچ فکرشم نمیکردم که تووی این هوای افتضاح تصمیم بگیرم برم بیرون.فقط قصد داشتم اگه هوا خوب شد عصر یه پیاده روی تا پارک برم.

ساعت 5 و خورده ای بود که مرضیه زنگید و گفت : دوستش به خاطر باد نمیتونه بیاد سخنرانی دکتر انوشه.اصرار کرد که من برم به جاش چون تنها بود.منو میگی قیافه م شده بود علامت تعجب! تو این باد چجوری آخه ؟وسط اصرار های مرضیه یهو از دهنم پرید و گفتم که به داییم زنگ میزنم اگه بره کاشون منو هم بیاره.وقتی قطع کردم گوشی رو به خودم لعنت فرستادم به خاطر این حرفی که بهش زده بودم.ساعت 5:10 بود و تا شروع مراسم فقط 40 دقه وقت بود.دو دل بودم زنگ بزنم خونه داییم یا نه.اخه میترسیدم خواب باشن و یه درصدم احتمال نمیدادم داییم خونه باشه !! زنگیدم و دو سه تا بوق خورد .. دیگه داشتم مطمئن میشدم که خوابن که پسر داییم گوشی رو برداشت و بهش گفتم گوشی رو بده بابات.به داییم گفتم میری کاشون؟ گفت اره چاییمو بخورم همین الان میرم ! اگه دو دقه دیرتر زنگیده بودم رفته بود! تند و تند لباس پوشیدم و همین طور که لباس میپوشیدم زنگیدم به مرضیه و میخواستم مطمئن بشم اگه بلیط نداشته باشم رام میدن یا نه ؟ مرضیه هم که جواب درست و درمون نمیداد و میگفت حالا بیاااااااااا منم گفتم بی خیال مراسم اصلا" میرم یخورده تو دانشگهاشون ور میرم و گل میچینم.خلاصه داییم ما رو برد مدخل شهر پیاده کرد , ساعت 5:30 بود.5 دقه بعد اتوبوس دانشگاه اومد و ده دقه به 6 رسیدم دانشگاه.تو این طوفان در تعجب بودم چطور شد که من الان اونجا بودم؟اصلا" یه درصدم فکر نمیکردم بتونم برم تو این مراسم شرکت کنم.دوست مرضیه بلیطش پیشش بود و نیومده بود حالا چجوری بهشون ثابت میکردیم که بلیط قبلا" خریداری شده و اون نفر نیومده ؟ من فقط به این تصور رفتم که اونجا خیلی خشک و خشن میگن هرکی بلیط نداره نیاد تو و فکر میکردم کسی به حرف ما محل نمیده و من و مرضیه در نهایت به کار گل چیدن میپردازیم! رفتیم اونجا و بعد از یه واسطه اون اقای مسئول اومد و در کمال ناباوری بهمون اجازه داده بریم داخل !! بهمون گفت حرفتون واسه مون سنده ! منو میگی شده بودم علامت تعجب ! از وقتی رو صندلی نشسته بودم تا وقتی مراسم شروع شد فقط به این فکر میکردم به این طوفان بی سابقه که دیشب تا حالا اعصابمون رو خرد کرده و همه مون دستمال به دست و جارو به دست کرده حالا واسم شده سبب خیر ! داشتم به این فکر میکردم که این باد ظهر امروز سه چهار تا از جوجه بوقلمون های داداشمو کشته بود و تو همون روز باعث یه خیرشد واسه من..هنوز تو حکمتش موندم!اگه طوفان نمیومد .. اگه دوست مرضیه میتونست بیاد دانشگاه و اگه داییم اون لحظه ای که زنگش زدم خونه نبود و اگه دمه در اون اقا به حرف ما اعتماد نمیکرد و اجازه نمیداد برم داخل امروز نمیتونستم تو این مراسم شرکت کنم !

راستش من از همون چهارشنبه ای که مرضیه گفت بلیط مراسم دیگه نیس دل کنده بودم ازش و اصلا" تو فکرم نبود .. میگن ابرو باد و نمیدونم چیزهای دیگه دست به دست هم میدن که یه اتفاقی بیفته دقیقا" همینه !چقدر دوست دارم اتفاقای این شکلی رو..خدایا شکرت!

۰۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh

اسم سایتهایی که تو ذهنم مونده

از روزی که با دنیای نت اشنا شدم وبلاگها و وبسایت های زیادی رو سر میزدم.از بین اونا چندتاشون رو بیشتر همیشه چک میکردم و یه جورایی اسمشون تو ذهنم مونده.. یکیش PersianGfx.com هستش که 4-5 ساله هر موقع نیاز به ابزاری از فتوشاپ یا فونت خاصی میخوام میرم سراغش.خیلی سایت پر پیمونیه.تقریبا" همه نیاز گرافیکی ادمو پوشش میده.برام عجیبه چجوری اسمش این همه مدت تو ذهنم مونده بدون اینکه هیچ جا ثبتش کنم. یکی دیگه ش Persian.3jokes.com هستش که هم جوک داره و هم مطالب خنده دار.بدک نیست.اینو هم 5 ساله عضوم و واسم مطالبشو ایمیل میزنه.یکی دیگه persianStar هست که یه گروه اینترنتی هستش و اینم مطالبش رو ایمیل میکنه.. اینو یه بار از یه ایمیلی که استادم بهمون داد پیدا کردم و عضوش شدم چون باخودم گفتم ببینم استاد عضو چه گروهیه :) مدیونه کسی یه درصد فکر کنه از رو فضولی بوده! (الان که سرمو از کیبرد بلندیدم دیدم چه جالب اسم هر سه تا سایت با Persian شروع شده ! یعنی میشه ربط داشته باشه به اینکه تو ذهنم مونده ؟)

یه سایت دیگه هم که هرموقع آیکن میخوام میرم سراغش و اینم اسمشو جایی ثبت نکردم و به خاطر راحت تلفظ کردنش تو ذهنم مونده IconArchive هستش.دیگه چیزی فعلآ" یادم نمیاد.یادم اومد مینویسم.

۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh

کویر لوت

یکی از حال به هم زن ترین هوا ها هوای بادیه.. یعنی دو دقه پنجره اتاقت باز باشه روزی واست میاره که ..

گاهی فکر میکنم اینجا کویر لوته ما اشتباهی اومدیم داریم توش زندگی میکنیم :|

هر روز هرشب باد باد . این چه وضعشهفریاد

۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mohadeseh