دلم گرفته! شبیه آسمونای این روزای شهرم..انقدر که حالم به حالِ آسمون گره خورده شبا دعا میکنم خدایا فردا هوا ابر نباشه...امروز تا بعد از ظهرش هوا آفتابی بود ولی الان بارونیه! هوای دلِ منم همین طوریه! 

شده سالها منتظر اتفاقی باشید ولی درست لحظه ی به وقوع پیوستن اون ارزو حس کنی دیگه نمیخوای؟ حس کنی نمیتونی! حس کنی آماده نیسی! در حالی که همه چی داره جور میشه ولی تنها کسی که جور نیست منم انگار! دلم گرفته! هیشکی هم نمیتونه بفهمه که دلم از چی گرفته!

یه سفرِ نمیدونم کوتاه یا طولانی در پیشِ... یه سفری که نمیدونم تهش چی میشه! نمیدونم دووم میارم یا نه! ته دلم آشوبه! آشوب ندیدنِ هیچ وقتِ یه آدم که اگه اخرای سال نمیدیدمش شاید الان راحت تر از اینجا دل میکندم...نمیدونم..نمیفهمم حکمت های خدا رو..

تموم لحظه هام آهِ خیالِ با تو بودن شد..چه روزایی که پژمرد و چه رویایی که پر پر شد..